×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

dastan eshgh va tajrobe

× dar in veblog dastan va matn zibay eshghi barae tamam ashghan minvisam .hame shoma ozv sayt ra dost daram
×

آدرس وبلاگ من

armin909015.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/noooooooooooooooo

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

ranga rang

روزگاری دختر فقیری دل به پسر پادشاه بسته بود .و روز و شب در رویای او بود از عشق زیاد هیچ مردی در چشمانش جلوه نمیکرد .دوستانش به دختر توصیه میکردنداز این عشق بگذر ولی بی فایده بود .روزها گذشت وپادشاه تصمیم گرفت دختری از اشراف را برای پسرش انتخاب کند .شاهزاده شرط انتخابش این بود که تمام دختران زیبای شهر را به میدان دعوت کند وبه تمام دختران تخمه گلی بدهد وانان باید تخم گل را پرورش بدهندتا گلی زیبا رشد کند .هر دختری گل زیباتری پرورش دهد همسرآینده من خواهد شد .دخترک دل سپرده هم از دست شاهزاده تخم گل را گرفت ..دوستان دختر او را مسخره کردن که پسر پادشاه تو را از میان دختران ثروتنمند انتخاب نمیکند ..دخترغمگین جوابی نداد.روزها گذشت و زمان موعود رسید .دخترک هر چه بیشتر به گلدان می رسید گلی از آن نمی رویید .روز موعود همه دختران شهر با گلهایی زیبا راهی قصر شدند .اما دخترک عاشق با گلدانی خشک به امیدی که یک بار دیگر شاهزاده را ببیند راهی قصر شد.شاهزاده یکی یکی گلدانها را میگرفت .چشمش که به گلدان دخترک افتاد اورا صدا زد و گفت :همسر آینده من تویی .همه با تعجب نگاه میکردن. شاهزاده گفت :مهمترین شرط من برای ازدواج صداقت بود . در حالیکه تمام تخم گلها سنگریزه ای بیش نبود .وقرار نبود از آن گلی بروید .وتنها کسی که به دروغ متوسل نشد اوبود . که در زندگی صداقت دارد





زندگی سخت نیست ما سختش میکنیم. عشق قشنگ نیست ما قشنگش میکنیم. دل ما تنگ نیست ما تنگش میکنیم. دل هیچکس سنگ نیست ما سنگش میکنیم



در بیمارستانی دو بیمار در یک اتاق بستری بودند . یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز عصر یک ساعت کنار تختش کنار پنجره بنشیند .ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد .بیمار کنار پنجره تمام چیزهایی را که میدید برای هم اتاقی اش تعریف میکرد .بیمار دوم چون نمیتوانست حرکت کند توصیف باغ و مرغابیها و بچه ها و ... را در ذهنش مجسم میکرد .هفته ها سپری شد تا این که مرد کنار پنجره از دنیا رفت .و بیمار دیگر که بسیار ناراحت بود از پرستاران خواست تختش را کنار پنجره ببرند ..بیمار تا اولین نگاهش را به بیرون انداخت با کمال تعجب با یک دیوار بلند مواجه شد .عصبانی شد به پرستار گفت هم اتاقی اش همیشه از مناظر زیبای این پنجره توصیف میکرد . پرستار گفت : ولی آن مرد کاملا نابینا بود




دختری برای یک ماموریت اداری چند ماهه به خارج سفر کرد . پس از دو ماه نامه ای از نامزد خود دریافت میکند که دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدم . و در این مدت ده بار به تو خیانت کردم . و میدونم که نه من و نه تو شایسته این وضع نیستیم .منو ببخش و عکسی رو که بهت داده بودم برایم بفرست . دختر رنجیده خاطر از رفتار مرد از همه همکاران و دوستانش میخواهد عکیس از پسر عمو پسر دایی برادر ... به او قرض بدهند .همه عکسهارو در پاکت گذاشت و همراه یادداشتی به این مضمون پست میکند که : عزیزم منو ببخش هر چی فکر کردم قیافه تو رو به یاد نیاوردم .عکس خودت رو از میون عکسای پاکت جدا کن و بقیه رو یرام بفرست



خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست / نباید بی وفایی دید نیرنگ زلیخا را /مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را / خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را / چرا آشفته میخواهی خدایا خاطر ما را / چه خواهد کرد با ما عشق پرسیدم تو خندیدی / فقط آشفته تر کردی خدایا این معما را



آیینه پرسید که چرا دیر کرده است ؟ / نکند دل دیگری او را اسیر کرده است / خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است / تنها دقایقی چند تاخیر کرده است / گفتم امروز هوا سرد بوده است / شاید موعد قرار تغییر کرده است / خندید به سادگی ام آیینه و گفت / احساس پاک تو را زنجیر کرده است / گفتم از عشق من چنین سخن مگوی / گفت خوابی او سالهاست دیر کرده است / در آیینه به خود نگاه میکنم / وای / عشق او عجب مرا پیر کرده است / راست گفت آیینه که منتظر نباش / او برای همیشه دیر کرده است







معلم روی تخته مساوی را چنین بنوشت :یک با یک برابر هست ؟ از میان جمع یک شاگردی بپا خواست : تساوی اشتباهی فاحش و محض است /معلم مات بر جا ماند و شاگرد از معلم باز پرسید :اگرانسان یک فرد واحد بود آیا باز یک با یک برابر بود ؟معلم خشمگین فریاد میزد :آری برابر بود /و شاگرد باز پرسید / یک اگر با یک برابر بود نان و مال مفت خواران از کجا آماده میگردید ؟ چه کس دیوارهای چین را بنا میکرد ؟ یک اگر با یک برابر بود پس چه کس پشتش زیر بار فقر خم میشد ؟؟ چه کس آزادگان را در قفس میکرد ؟ معلم ناله آسا گفت : بچه ها در جزوه های خویش بنویسید یک با یک برابر نیست


چه خبر از دل تو ؟ نفس اش مثل نفس های دل کوچک من میگیرد ؟یا به یک خنده چشمان پر از ناز کسی میمیرد ؟ چه خبر از دل تو ؟ دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من میگیرد ؟ یا که مست است و دگر عشق درآن جا نمیگیرد ؟



چه خبر از دل تو ؟ نفس اش مثل نفس های دل کوچک من میگیرد ؟یا به یک خنده چشمان پر از ناز کسی میمیرد ؟ چه خبر از دل تو ؟ دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من میگیرد ؟ یا که مست است و دگر عشق درآن جا نمیگیرد ؟





شقایق گفت با خنده نه بیمارم نه تب دارم /اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم /گلی بودم تو صحرایی نه با این رنگ و زیبایی /یکی از روزهایی که زمین تبدار وسوزان بود /وصحرا در عطش میسوخت / تمام غنچه ها تشنه .../زره آمد یکی خسته. به پایش خار بنشسته / وعشق از چهره اش پیدای پیدا بود /نمیدانم چه بیماری به جان دلبرش افتاده بود اما /طبیبان گفته بودندش اگر یک شاخه گل آرد از آن نوعی که من بودم /شود مرهم برای دلبرش.آن دم شفا یابد /بسی کوه و بیایان را .بسی صحرای سوزان را به دنبال گل اش بوده /ویک دم هم نیاسوده /که افتاد چشم او ناگه به روی من /به آسانی مرا از ریشه و خاکم جدا کرد /به ره میرفت و من در دست او بودم /و او هر لحظه سر را رو به بالا وتشکر از خدامیکرد ومیگفت :/در این صحرا که آبی نیست به جانم هیچ تابی نیست . اگر گل ریشه اش سوزد .برای دلبرم هرگز دوایی نیست /واز این گل که جایی نیست /نمی فهمید حالش را چنان میرفت و من در دست او بودم /وحالا من تمام هستی اش بودم /که نا گه روی زانوهای خود خم شد /دگر از صبر او کم شد /مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت /نشست و سینه اش را با سنگ خارایی زهم بشکافت/ صدای قلب او گویی جهان را زیر و رو کرد /زمین و آسمان را پشت و رو کرد /به جای آب خونش را به من داد /و با فریاد :بمان ای گل که تو تاج سرم هستی /دوای دلبرم هستی / /ومن ماندم نشان عشق و شیدایی / و با این رنگ و زیبایی / و نام من شقایق شد گل همیشه عاشق شد







دوشنبه 17 بهمن 1390 - 9:30:18 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://jodai.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 6 اسفند 1390   1:20:05 PM

matalebe zibai bood mamnoon dooste aziz movafagh bashi 

http://shar.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 17 بهمن 1390   10:56:10 AM

mamnon dadash  ashghe  neveshtehatam    khele  jazab  bod   khaste  nabashe               

آخرین مطالب


ranga rang


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

3849 بازدید

1 بازدید امروز

1 بازدید دیروز

14 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements